داستان بازی The Evil Within از جایی شروع می شود که “سباستین کاستیانوس” به همراه دو دستیارش “جوزف اودا” و “جولی کیدمن”، یک پیام در
رابطه با شورش و بهم رخیتگی در یک تیمارستان، دریافت می کنند و حرکت به سمت این تیمارستان است که همه چیز را آغاز می کند. بعد از رسیدن
به این تیمارستان است که ناگهان آن ها با یک منظره نابود شده در حیاط بیمارستان مواجه می شوند. قبل از ورود به درب اصلی، یک نفر را به عنوان
مراقب به جا می گذارند و راه می افتند.
سباستین از دیدن چنین منظره خون آلودی آزرده می شود. همه جا جنازه هایی پخش شده و محیط پر از خون است. سرعت تپش قلب سباستین بالا
می رود. خود را کنترل می کند. به خود باور می دهد که این جا هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است اما محیط پیام دیگری دارد. او به همراه همکارش وارد
اتاق کنترل دوربین ها می شود. به صفحه مانیتور خیره می شود. چند پلیس را می بیند که تکه تکه می شوند. به پشت خود نگاه می کند، آن کسی
که آن ها را کشته بود را می بیند و بعد از آن هیچ چیز را نمی بیند.