داستان بازی Bloodborne قصه‌ای غمگین و تلخ را در فضایی گوتیک و ویکتوریایی روایت می‌کند. این بازی روایت‌گر تلاش انسان برای به عظمت رسیدن است. تلاشی که هستی او را به خطر می‌اندازد.

همه چیز از سیاه‌چاله‌ها شروع شد

در زیر شهر یارنم (Yharnam)، سیاه‌چاله‌های جام قرار داشت. سیاه‌چاله‌هایی که فقط از طریق جام‌هایی جادویی قابل دسترسی بود. هزارتویی بی‌پایان از مقبره‌ها، اسرار، هیولا و پاسخ‌ها. این مکان مورد علاقه شکارچیان بود، چرا که شکاری بی‌پایان را برای‌شان فراهم می‌کرد. محققان بسیاری نیز برای کسب اطلاعات درباره کسانی که پیش از آن‌ها پا به جهان گذاشتند، به این مکان می‌آمدند. اما این محققان نمی‌دانستند که این سیاه‌چاله‌ها، اسراری بیش‌تر از حد تصورشان در خود دارند.

بسیاری از نشانه‌ها حاکی از آن بود که بلایی که شهر یارنم را درگیر خود کرده، اول از شهر لوران (Loran) شروع شده بود و آن‌قدر گسترش یافت که کل سیاه‌چال را به پناه‌گاه هیولاها و جانوران تبدیل کرد.

داستان بازی Bloodborne

کنجکاوی محققان

محققان دانشگاه برگنورث (Byrgenwerth) به سرپرستی استاد ویلم (Willem)، دانش‌جویانی بودند که عطشی پایان‌ناپذیر برای دانش داشتند. هنگامی که این گروه هزارتوی کهنی که زیر شهر یارنم قرار داشت را یافتند، می‌دانستند که این مکان پاسخ به سوالات بسیاری را در خود جای داده است. این محققان که به کسب اطلاعات بیش‌تر تشنه بودند، به کاوش ادامه دادند، تا این‌که به طور تصادفی رد پا و خون موجوداتی کهن به نام بزرگان (The Great Ones) را یافتند.

داستان خون | روایت داستان بازی Bloodborne

این اولین بار در داستان بازی Bloodborne بود که انسان‌های ساکن شهر یارنم، به موجوداتی برخوردند که از آن‌ها بزرگ‌تر بودند. این اتفاق، میل به بزرگ شدن و معراج را در انسان‌ها به وجود آورد. محققان می‌خواستند درباره بزرگان بیش‌تر بدانند، بلکه بتوانند مانند آن‌ها شوند، یا حداقل به سطح آن‌ها برسند.

داستان شهر یارنام در بازی Bloodborne - ویجیاتو

استاد ویلم و لارنس (Laurence) دو شخصیت برجسته‌ دانشگاه برگنورث بودند. استاد ویلم، که او را با لقب سرپرست ویلم نیز می‌شناختند، مدیر دانشگاه برگنورث و لارنس نیز دست راست او محسوب می‌شد. این دو شخصیت به یک‌دیگر بسیار نزدیک بودند، تا این‌که دانش، تنها چیزی که در ابتدا سبب پیوندشان شده بود، بین آن‌ها جدایی انداخت.

داستان شهر یارنام در بازی Bloodborne - ویجیاتو

استاد ویلم معتقد بود که خون بزرگان کلید معراج نیست، بلکه بصیرتی است که به انسان کمک می‌کند تا با اتصال ضمیرش به بزرگان، به مقام خدایی برسد. لارنس مخالف بود. او فکر می‌کرد که کلید معما در خون قدیمی (Old Blood) است. این اختلاف نظر، سبب شکاف در رابطه این دو شد. در نهایت لارنس برگنورث را ترک کرد تا سازمان خود، کلیسای شفا (The Healing Church) را تاسیس کند. استاد ویلم به لارنس هشدار داد که باید از خون قدیمی ترسید. هشداری که لارنس به آن توجه نکرد.

داستان بازی Bloodborne

خون قدیمی، آغازگر بلا

علی‌رغم جدایی از برگنورث، لارنس هم‌چنان به جست‌وجو برای خون قدیمی ادامه داد. او می‌خواست از آن بیش‌تر بداند تا بتواند آن‌را بازتولید کند. او سرانجام دریافت که خون قدیمی‌ها (The Old Ones) قادر به درمان هر بیماری است. 

 

لینک مستقیم

لینک کمکی